حافظ شیرازی
غزل های خواجه حافظ شیرازی
غزل شمارهٔ ۳۵۲: روزگاری شد که در میخانه خدمت میکنم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
روزگاری شد که در میخانه خدمت می کنم در لباس فقر کار اهل دولت می کنم تا کی اندر دام وصل آرم تذروی خوش خرام در کمینم و انتظار وقت فرصت می کنم واعظ ما بوی حق نشنید بشنو کاین سخن در حضورش نیز می گویم نه غیبت می کنم با صبا افتان و خیزان می روم تا کوی دوست و از رفیقان ره استمداد همت می کنم خاک کویت زحمت ما برنتابد بیش از این لطف ها کردی بتا تخفیف زحمت می کنم زلف دلبر دام راه و غمزه اش تیر بلاست یاد دار ای دل که چندینت نصیحت می کنم دیده بدبین بپوشان ای کریم عیب پوش زین دلیری ها که من در کنج خلوت می کنم حافظم در مجلسی دردی کشم در محفلی بنگر این شوخی که چون با خلق صنعت می کنم حافظ شیرازی