حکیم سنایی غزنوی
الباب الثّالث: اندر نعت پیامبر ما محمّد مصطفی علیهالسّلام و فضیلت وی بر جمیع پیغمبران
اندر درود دادن بر او و آل او صلّیالله علیهوسلّم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تا به حشر ای دل از ثنا گفتی همه گفتی چو مصطفا گفتی نام او بردی از جهان مندیش حور دندان کنان خود آید پیش دوزخ از نام او چنان برمد که ز لاحول دیو جان برمد هرچه خواهی درایت او دان وآنچه یابی عنایت او دان عقل از آن نامدار مشهور است که در آن کارگاه مزدور است جان از آن در میان عزّ و بقاست که از آن روی در امید لقاست جان که آن روی را نخواهد دید نیست جان بلکه پارگین پلید خاک او باش و پادشاهی کن آنِ او باش و هرچه خواهی کن هرکه چون خاک نیست بر درِ او گر فرشته ست خاک بر سر او عقل چون برد شخص او را نام نفس کلی زبان کشد در کام عقل کل بی بهاش چیز نشد تا نشد چاکرش عزیز نشد زین در ار هیچ عقل بگریزد همچو پرده اش فلک برآویزد عقل و جان را به دولت احمد از بقا ساختند حصن ابد جوهرش چون زکان کن بگسست در کمرگاه آسمان زد دست ز آسمان گرچه برفراز نشد تا زمینش نکرد باز نشد که در آمد به جز محمد حُر از جهان تهی به عالم پُر کیست جز وی بگو شفیع رسل بر سر جِسر نار و بر سرِ پل گفته در گوش جانش حاجبِ بار کای شهنشه سر از گلیم برآر ای به یاقوت گفتن و کردن گردنان را میان جان گردن پنج نوبت زدند بر عرشت ساختند از جهان جان فرشت فرش را در جهان جان گستر عرش چون فرش زیر پای آور حکیم سنایی غزنوی