حافظ شیرازی
غزل های خواجه حافظ شیرازی
غزل شمارهٔ ۳۴۰: من که از آتش دل چون خم می در جوشم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
من که از آتش دل چون خم می در جوشم مهر بر لب زده خون می خورم و خاموشم قصد جان است طمع در لب جانان کردن تو مرا بین که در این کار به جان می کوشم من کی آزاد شوم از غم دل چون هر دم هندوی زلف بتی حلقه کند در گوشم حاش لله که نیم معتقد طاعت خویش این قدر هست که گه گه قدحی می نوشم هست امیدم که علیرغم عدو روز جزا فیض عفوش ننهد بار گنه بر دوشم پدرم روضه رضوان به دو گندم بفروخت من چرا ملک جهان را به جوی نفروشم خرقه پوشی من از غایت دین داری نیست پرده ای بر سر صد عیب نهان می پوشم من که خواهم که ننوشم به جز از راوق خم چه کنم گر سخن پیر مغان ننیوشم گر از این دست زند مطرب مجلس ره عشق شعر حافظ ببرد وقت سماع از هوشم حافظ شیرازی