حکیم سنایی غزنوی
الباب الاوّل: در توحید باری تعالی
فیالافتقار والتحیّرِ فی صفاته
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مستمع نغمت نیاز از دل مطلع بر طلوع راز از دل چون درِ دل نیاز بگشاید آنچه خواهد به پیش باز آید یاربش را ز شه ره اقبال کرده لبّیک دوست استقبال زآتشی کان بودت گوناگون تکیه بر آب روی چون فرعون نقل جان ساز هرچه زو شد نقل که به ایمان رسی به حق نه به عقل عقل در کُنه وصف او نادان ذوق با طوق شوق او شادان عقل و جان ملک پادشاهی اوست ملک او در خورِ آلهی اوست یاربی از تو زو دو صد لبیک یک سلام از تو زو هزار علیک سایه بانیست عقل بر درِ او خیلتاشیست جان ز لشکر او از بد و نیک خلق پیوسته رحمت و نعمتش بنگسسته درگهش را نیاز پیرایه تو نیاز آر سود و سرمایه درپذیرد غم دراز ترا بی نیازی او نیاز ترا دوست بودش بلال بر درگاه پوست بر تن چو زلف یار سیاه جامهٔ ظاهرش ز بهر دلال گشت بر روی حور مشکین خال از پی تازگی ز دشمن و دوست در دو عالم بدل کنندهٔ پوست از پی دین و ملک پروردن نکند هیچ سر برو گردن ای صف آرای جمع درویشان وی نگهدار دردِ دل ریشان آنکه شد چون بهی بهش گردان وانکه شد چون کمان زهش گردان نیک درمانده ام به دست نیاز کارم ای کارساز خلق بساز متفرّد به خطّهٔ ملکوت متوحّد به عزّت جبروت آیتِ علم را بدایت نیست غایتِ شوق را نهایت نیست تو ندانی ز حال عالم راز از بلا عافیت ندانی باز تو حقیقت نه مرد این راهی طفل راهی ز ره نه آگاهی کودکی رو به گِرد بازی گرد به برِ کبر و بی نیازی گرد بس بود کبر و ناز یار ترا با خدای ای پسر چه کار ترا چکنی جنّت و نعیم ابد کرده عقبی ز بهر دنیا رد او ز تو حسبتِ تو می داند چون تویی را به خود همی خواند می کند بر تو عرضه حور و قصور تو به دنیا و زینتش مغرور حکیم سنایی غزنوی