حکیم سنایی غزنوی
الباب الاوّل: در توحید باری تعالی
اندر تجرید گوید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هرکه خواهد ولایت تجرید وآنکه جوید هدایت توحید از درونش نماید آسایش وز برونش نباشد آرایش آن ستایش که از نمایش اوست ترک آرایش و ستایش اوست بر درِ شه گدای نان خواهد باز عاشق غذای جان خواهد عاشقان جان و دل فدا کردند ذکر او روز و شب غذا کردند در طریقت مجرد و چالاک داده بر باد آب و آتش و خاک زانکه در عرصهٔ معالم عصر چه برش جاهلان چه عالم عصر ای برادر بر آذر تجرید جگر خود کباب دان نه ثرید سگ دون همت استخوان جوید پنجهٔ شیر مغز جان جوید مرد عالی همم نخواهد بند سگ بود سگ به لقمه ای خرسند قصه کم گوی و عاجزی پیش آر استخوان را تو با سگان بگذار تو به گوهر گرفته ای رفعت پس چرا چون سگی تو دون همت هرکه را عالیست همّت او هر دو عالم شده ست نعمت او وآنکه دون همتست همچون سگ هست چون سگ ز بهر نان در تگ کشف اگر بند گرددت بر تن کشف را کفش ساز و بر سر زن گر همی روح خواهی از تن فرد لا چو داراست گِرد او برگرد کی ز لاهوت خود بیابی بار تات ناسوت بر نشد بردار با تو و بود تو خرد تیره است چشم غفلت از آن جهان خیره است زانکه عیسیت را سوی لاهوت هست در راه جمعة الصلبوت نیست کن هرچه راه و رای بود تات دل خانهٔ خدا بود تا ترا بود با تو در ذاتست کعبه با طاعتت خراباتست ور ز ذات تو بود تو دورست بتکده از تو بیت معمورست ای خرابات جوی پر آفات پسر خر تویی و خر آبات نفس تست آنکه کفر و دین آورد لاجرم چشم رنگ بین آورد بی تو خوش با تو هست بس ناخوش به در اندازد خواجه گربه ز کش در قدم کفرها و دینها نیست در صفاء صفت چنینها نیست حکیم سنایی غزنوی