حکیم سنایی غزنوی
الباب الاوّل: در توحید باری تعالی
حکایت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
کرد روزی عمر به رهگذری سوی جوقی ز کودکان نظری همه مشغول گشته در بازی کرده هریک همی سرافرازی هریکی از پس مصارعتی بنمودی ز خود مسارعتی برکشیده برای خطّ و ادب جامه از سر برون به رسم عرب چون عمر سوی کودکان نگرید حشمتش پردهٔ طرب بدرید کودکان زو گریختند به تفت جز که عبدالله زبیر نرفت گفت عمّر ز پیش من به چه فن تو بنگریختی بگفتا من چه گریزم ز پیشت ای مُکرم نه تو بیدادگر نه من مُجرم نزد آنکس که دید جوهر خود چه قبول و چه رد چه نیک و چه بد میر چون جفت دین و داد بود خلق را دل ز عدل شاد بود ور بود رای او سوی بیداد ملک خود داد سر به سر بر باد نیک باشی ز دردسر رستی ور بدی جمله عهد بشکستی چون گرفتی ز عدل توشهٔ خویش مرکب تو بود دو منزل پیش آنچنان شو به حیرت آبادش که دگر یاد ناید از یادش حکیم سنایی غزنوی