مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حرف ه ، ی
غزل شمارهٔ ۳۲۰۲: هذا سیدی، هذا سندی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هذا سیدی، هذا سندی هذا سکنی، هذا مددی هذا کنفی، هذا عمدی هذا ازلی، هذا ابدی یا من وجهه، ضعف القمر یا من قده صعف الشجر یا من زارنی، وقت السحر یا من عشقه نور نظری گر تو بدوی، ور تو بپری زین دلبر جان، خود جان نبری ور جان ببری از دست غمش از مرده خری، والله بتری ایلا کلیمو ایلا شاهمو خراذی دیذیس ذوزمس آنیمو پوذپسه بنی، پوپونی لالی میذن چاکوس کالی تو یالی از لیلی خود مجنون شده ام وز صد مجنون افزون شده ام وز خون جگر پرخون شده ام باری بنگر تا چون شده ام گر زانک مرا زین جان بکشی من غرقه شوم، در عین خوشی دریا شود این دو چشم سرم گر گوش مرا زان سو بکشی یا منبسطا فی تربیتی یا مبتشرا فی تهنیتی ان کنت تری ان تقتلنی یا قاتلنا انت دیتی گر خویش تو بر مستی بزنی هستی تو بر هستی بزنی در حلقه درآ بهر دل ما شکلی بکنی دستی بزنی صدگونه خوشی دیدم ز کسی گفتم که: « لبت »، گفتا: « نچشی » بر گورم اگر آیی بنگر پرعشق بود چشمم ز کشی آن باغ بود بی صورت بر وآن گنج بود بی صورت زر شب عیش بود بی نقل و سمر لاتسألنی زان چیز دگر مولانا بلخی