مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حرف ه ، ی
غزل شمارهٔ ۳۱۸۵: عزیزی و کریم و لطف داری
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
عزیزی و کریم و لطف داری ولیکن دور شو، چون هوشیاری نشاید عاشقان را یار هشیار ز هشیاران نیاید هیچ یاری مرا یکدم چو ساقی کم دهد می بگیرم دامن او را به زاری صراحی وار خون گریم به پیشش بجوشم همچو می در بی قراری که از اندیشه بیزارم، بده می مرا تا کی به اندیشه سپاری؟! چه حیله سازم ای ساقی؟! چه حیله؟! که حیله آفرین و حیله کاری به حجت هر دمم بیرون فرستی که بس باغیرتی و تنگ باری برون و اندرون و جام و می نیست ولیکن در سخن اینست جاری قفی یا ناقتی هذا مناخ ولا تسرین من هذاالدیار فدیت العشق ما احلی هواه تقطع فی هواه اختیاری فلا تشغلنی یا ساقی بلهو واسکرنی بکاسات کبار ایا بدرالتمام اطلع علینا بحق العشق اسمع، لاتمار وخلصنی من الدنیا واسکر فلا ادری یمینی من یساری مولانا بلخی