مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حرف ه ، ی
غزل شمارهٔ ۳۱۷۹: این طریق دارهم یا سندی و سیدی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
این طریق دارهم یا سندی و سیدی اهد الی وصالهم، ذبت من التباعد ای که به قصد نیمشب بسته نقاب آمدی آن همه حسن و نیکوی نست مناسب بدی یافئتی فدیتکم فی امل اتیتکم قد قطعت وسایلی حیلة قول حاسد جان شهان و حاجبان! چشم و چراغ طالبان بی تو ز جان و جا شدم، تو ز برم کجا شدی؟ یا ملک الا یا من، یا شرف الاماکن جتک کی تعیذنی، سطوة کل معتدی یار سرور و دولتم، خواجهٔ هر سعادتم لیک تو با همه جفا خوشتر ازین همه بدی رحمتکم محیطة، رافتکم بسیطة سادتنا، تقبلو توبة کل عابد مست میی نمی شوم، جز ز شراب اولین ده قدحی، چه کم شود از خم فضل ایزدی؟ طلعتکم بدورنا، بهجتنا و نورنا ظل خیال طیفکم دولة کل ماجد ای دل خسته هان و هان، تا نرمی ز سرخوشان پا نکشی ز عاشقان، ورنه جهود و مرتدی قبلتنا خیالهم لذتنا دلالهم یا سندی، جمالهم فتنة کل زاهد قدر وصالشان بدان یاد کن، آنک پیش ازین همچو زنان تعزیت بر سر و رو همی زدی خادعنی و غرنی، هیجنی و جرنی نور هلال وصلکم من افق مشید ای دل مست جست وجو، صورت عشق را بگو «بر دو جهان خروج کن، هرچه کنی میدی » مولانا بلخی