مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حرف ه ، ی
غزل شمارهٔ ۳۱۷۶: کردم با کان گهر آشتی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
کردم با کان گهر آشتی کردم با قرص قمر آشتی خمرهٔ سرکه ز شکر صلح خواست شکر که پذرفت شکر آشتی آشتی و جنگ ز جذبهٔ حق است نیست زدم، هست ز سر آشتی رفت مسیحا به فلک ناگهان با ملکان کرد بشر آشتی ای فلک لطف، مسیح توم گر بکنی بار دگر آشتی جذبهٔ او داد عدم را وجود کرده بدان پیه نظر آشتی شاه مرا میل چو در آشتیست کرد در افلاک اثر آشتی گشت فلک دایهٔ این خاکدان ثور و اسد آمد در آشتی صلح درآ، این قدر آخر بدانک کرد کنون جبر و قدر آشتی بس کن کین صبح مرا، دایمست نیست مرا بهر سپر آشتی مولانا بلخی