مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حرف ه ، ی
غزل شمارهٔ ۳۱۶۹: گر نه شکار غم دلدارمی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گر نه شکار غم دلدارمی گردن شیر فلک افشارمی دست مرا بست، وگر نی کنون من سر تو بهتر ازین خارمی گر نبدی رشک رخ چون گلشن بلبل هر گلشن و گلزارمی گر گل او در نگشادی، چرا خار صفت بر سر دیوارمی؟ نیست یکی کار که او آن نکرد ورنه چرا کاهل و بی کارمی؟ عشق طبیبست که رنجور جوست ورنه چرا خسته و بیمارمی؟ کشت خلیل از پی او چار مرغ کاش به قربانیش آن چارمی تا پی خوردن به شکر خوردنش طوطی با صد سر و منقارمی وز جهت قوت دگر طوطیان چون لب او جمله شکر کارمی گر نه دلی داد چو دریا مرا چون دگران تند و جگر خوارمی در سر من عشق بپیچید سخت ورنه چرا بی دل و دستارمی؟ بر لب من دوش ببوسید یار ورنه چرا با مزه گفتارمی؟ بر خط من نقطهٔ دولت نهاد ورنه چه گردنده چو پرگارمی؟ گر نه امی پست، که دیدی مرا؟! ورنه امی مست بهنجارمی چونک ز مستی کژ و مژ می روم کاش که من بر ره هموارمی یا مثل لاله رخان خوشش معتزلی بر سر کهسارمی بس! که گرین بانگ دهل نیستی همچو خیالات در اسرارمی مولانا بلخی