مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حرف ه ، ی
غزل شمارهٔ ۳۱۶۸: یا ملک المغرب والمشرق
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
یا ملک المغرب والمشرق مثلک فی االعالم یخلق باده ده ای ساقی هر متقی بادهٔ شاهنشهی راوقی جان سخن بخش که از تف او گردد هر گنگ خرف منطقی بر در حیرت، بکش اندیشه را حاکم ارواح و شه مطلقی جنت حسنت جو تجلی کند باغ شود دورخ بر هر شقی چون بگریزی نرسد در تو کس ور بگریزیم ز تو، سابقی ظلمت و نور از تو تحیر درند تا تو حقی یا که تو نور حقی گشت شب و روز کنون غرق نور نیست مهت مغربی و مشرقی لابه کنی، باده دهی رایگان ساقی دریا صفت مشفقی مرده همی باید و قلب سلیم زیرکی از خواجه بود احمقی فکرت اگر راحت جانها بدی باده نجستی خرد و موسقی فرد چرایی تو ز من؟! اگر منی از چه تو عذرایی اگر وامقی؟! غنچه صفت چشم ببستی ز گل رو، بهمان خار کشی لایقی خار کشانند همه، گر شهند جز که تو بر گلشن جان عاشقی خامش باش و بنگر فتح باب چند پی هر سخن مغلقی؟! مولانا بلخی