حافظ شیرازی
غزل های خواجه حافظ شیرازی
غزل شمارهٔ ۲۹۰: دلم رمیده شد و غافلم من درویش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دلم رمیده شد و غافلم من درویش که آن شکاری سرگشته را چه آمد پیش چو بید بر سر ایمان خویش می لرزم که دل به دست کمان ابروییست کافرکیش خیال حوصله بحر می پزد هیهات چه هاست در سر این قطره محال اندیش بنازم آن مژه شوخ عافیت کش را که موج می زندش آب نوش بر سر نیش ز آستین طبیبان هزار خون بچکد گرم به تجربه دستی نهند بر دل ریش به کوی میکده گریان و سرفکنده روم چرا که شرم همی آیدم ز حاصل خویش نه عمر خضر بماند نه ملک اسکندر نزاع بر سر دنیی دون مکن درویش بدان کمر نرسد دست هر گدا حافظ خزانه ای به کف آور ز گنج قارون بیش حافظ شیرازی