مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حرف ه ، ی
غزل شمارهٔ ۳۱۴۱: ای خجل از تو شکر و آزادی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای خجل از تو شکر و آزادی لایق آن وصال کو شادی عشق را بین که صد دهان بگشاد چون تو چشمان عشق بگشادی ای دلا گرد حوض می گشتی دیدی آخر که هم درافتادی ز آب و آتش چو باد بگذشتی ای دل ار آتشی و ار بادی دل و عشق اند هر دو شاگردش خورد شاگرد را به استادی اولا هر چه خاک و خاکی بود پیش جاروب باد بنهادی تا همه باد گشت آبستن تا از آن باد عالمی زادی زاده باد خورد مادر را همچو آتش ز تاب بیدادی کرمکی در درخت پیدا شد تا بخوردش ز اصل و بنیادی عشق آن کرم بود در تحقیق در دل صد جنید بغدادی نی جنیدی گذاشت و نی بغداد عشق خونی به زخم جلادی چون خلیفه بکوفت طبل بقا کرد خالق اساس ایجادی یک وجودی بزرگ ظاهر شد همه شادی و عشرت و رادی شمس تبریز چهره ای بنما تا نمایم سخن بعبادی مولانا بلخی