مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حرف ه ، ی
غزل شمارهٔ ۳۱۳۹: صنما خرگه توم که بسازی و برکنی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
صنما خرگه توم که بسازی و برکنی قلمی ام به دست تو که تراشی و بشکنی منم آن شقه علم که گهم سرنگون کنی و گهی بر فراز کوه برآری و برزنی منم آن ذره هوا که در این نور روزنم سوی روزن از آن روم که تو بالای روزنی هله ذره مگو مرا چو جهان گیر خود مرا دو جهان بی تو آفتاب کجا یافت روشنی همگی پوستم هله تو مرا مغز نغز گیر همه خشک اند مغزها چو نبخشی تو روغنی اگرم شاه و بی توام چه دروغست ما و من و گرم خاک و با توام چه لطیفست آن منی به تو نالم تو گوییم که تو را دور کرده ام که ببینم در این هوا که تو ذره چه می کنی به یکی ذره آفتاب چرا مشورت کند تو بکش هم تو زنده کن مکن ای دوست کردنی تو چه می داده ای به دل که چپ و راست می فتد و گهی نی چپ و نه راست و نه ترس و نه ایمنی مولانا بلخی