مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حرف ه ، ی
غزل شمارهٔ ۳۱۱۵: در لطف اگر بروی شاه همه چمنی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
در لطف اگر بروی شاه همه چمنی در قهر اگر بروی که را ز بن بکنی دانی که بر گل تو بلبل چه ناله کند املی الهوی اسقا یوم النوی بدنی عقل از تو تازه بود جان از تو زنده بود تو عقل عقل منی تو جان جان منی من مست نعمت تو دانم ز رحمت تو کز من به هر گنهی دل را تو برنکنی تاج تو بر سر ما نور تو در بر ما بوی تو رهبر ما گر راه ما نزنی حارس تویی رمه را ایمن کنی همه را اهوی الهوا امنو فی ظل ذو المننی آن دم که دم بزنم با تو ز خود بروم لو لا مخاطبتی ایاک لم ترنی ای جان اسیر تنی وی تن حجاب منی وی سر تو در رسنی وی دل تو در وطنی ای دل چو در وطنی یاد آر صحبت ما آخر رفیق بدی در راه ممتحنی مولانا بلخی