مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حرف ه ، ی
غزل شمارهٔ ۳۱۱۳: نه ز عاقلانم که ز من بگیری
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نه ز عاقلانم که ز من بگیری خردم تو بردی، چه ز من بگیری؟! نخرم فلک را، بدو حسبه والله من اگر حقیرم، نکنم حقیری چو گشاده دستم، چو ز باده مستم بده ای برادر قدح فقیری نه حیات خواهم، نه زکات خواهم که اگر بمیرم، نکنم امیری چو تو عقل داری، بگریز از من هله دور از من، مکن این دلیری وگر آشنایی، تو دو چشم مایی کنمت غلامی، اگرم پذیری چه شود محمد! که شبی نخسبی؟! طرب اندر آیی نکنی زحیری؟! تو بیار ساقی! ز شراب باقی که لطیف خویی، و شه شهیری ز جفای مستان، نروی ز دستان که لطیف کیشی، نه چو زخم تیری مولانا بلخی