مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حرف ه ، ی
غزل شمارهٔ ۳۰۹۹: بداد پندم استاد عشق از استادی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بداد پندم استاد عشق از استادی که هین بترس ز هر کس که دل بدو دادی هر آن کسی که تو از نوش او بنوشیدی ز بعد نوش کند نیش اوت فصادی چو چشم مست کسی کرد حلقه در گوشت ز گوش پنبه برون کن مجوی آزادی بر این بنه دل خود را چو دخل خنده رسید که غم نجوید عشرت ز خرمن شادی مگر زمین مسلم دهد تو را سلطان چنانک داد به بشر و جنید بغدادی چو طوق موهبت آمد شکست گردن غم رسید داد خدا و بمرد بیدادی به هر کجا که روی ماه بر تو می تابد مهست نورفشان بر خراب و آبادی غلام ماه شدی شب تو را به از روزست که پشتدار تو باشد میان هر وادی خنک تو را و خنک جمله همرهان تو را که سعد اکبری و نیکبخت افتادی به وعده های خوشش اعتماد کن ای جان که شاه مثل ندارد به راست میعادی به گوش تو همه تفسیر این بگوید شاه چنانک اشتر خود را نوا زند حادی مولانا بلخی