مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حرف ه ، ی
غزل شمارهٔ ۳۰۹۵: از این درخت بدان شاخ و بر نمیبینی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
از این درخت بدان شاخ و بر نمی بینی سه شاخ داری کور و کری و گرگینی میان آب دری و ز آب می پرسی میان گنج زری مس قلب می چینی خدات گوید تدبیر چشم روشن کن تو چشم را بگذاری و می کنی بینی اگر چه تیره شبی رو به صبح صادق آر مگو که صبحم صبحی ولی دروغینی رسید نعره عشرت ز ناصر منصور غدوت اشربها و الخمار یسقینی مجردان همه شب نقل و باده می نوشند در این خوشی که در افواه سابق الدینی مثال دنب ز پس مانده ای ز سرمستان تو مست بستر گرمی حریف بالینی چو غافلی ز ثواب و مقام مسکینان مراقب ذهبی دشمن مساکینی گلست قوت تو همچون زنان آبستن تو را از آن چه که در روضه و بساتینی دی و بهار همه سال مار خاک خورد اگر انار زند خنده تین کند تینی اگر چه نقش لطیفی نه سر به سر نقشی وگر چه زاده طینی نه سر به سر طینی هلا خموش که دیوان دف تو تر کردند کانیس دفتری و طالب دواوینی مولانا بلخی