مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حرف ه ، ی
غزل شمارهٔ ۳۰۷۶: بلندتر شدهست آفتاب انسانی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بلندتر شده ست آفتاب انسانی زهی حلاوت و مستی و عشق و آسانی جهان ز نور تو ناچیز شد چه چیزی تو طلسم دلبریی یا تو گنج جانانی زهی قلم که تو را نقش کرد در صورت که نامه همه را نانبشته می خوانی برون بری تو ز خرگاه شش جهت جان را چو جان نماند بر جاش عشق بنشانی دلا چو باز شهنشاه صید کرد تو را تو ترجمانبگ سر زبان مرغانی چه ترجمان که کنون بس بلند سیمرغی که آفت نظر جان صد سلیمانی درید چارق ایمان و کفر در طلبت هزارساله از آن سوی کفر و ایمانی به هر سحر که درخشی خروس جان گوید بیا که جان و جهانی برو که سلطانی چو روح من بفزوده ست شمس تبریزی به سوی او برم از باغ روح ریحانی مولانا بلخی