مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حرف ه ، ی
غزل شمارهٔ ۳۰۷۲: به من نگر که به جز من به هر کی درنگری
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
به من نگر که به جز من به هر کی درنگری یقین شود که ز عشق خدای بی خبری بدان رخی بنگر که کو نمک ز حق دارد بود که ناگه از آن رخ تو دولتی ببری تو را چو عقل پدر بوده ست و تن مادر جمال روی پدر درنگر اگر پسری بدانک پیر سراسر صفات حق باشد وگر چه پیر نماید به صورت بشری به پیش تو چو کفست و به وصف خود دریا به چشم خلق مقیمست و هر دم او سفری هنوز مشکل مانده ست حال پیر تو را هزار آیت کبری در او چه بی هنری رسید صورت روحانیی به مریم دل ز بارگاه منزه ز خشکی و ز تری از آن نفس که در او سر روح پنهان شد بکرد حامله دل را رسول رهگذری ایا دلی که تو حامل شدی از آن خسرو به وقت جنبش آن حمل تا در او نگری چو حمل صورت گیرد ز شمس تبریزی چو دل شوی تو و چون دل به سوی غیب پری مولانا بلخی