مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حرف ه ، ی
غزل شمارهٔ ۳۰۶۸: فرست باده جان را به رسم دلداری
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
فرست باده جان را به رسم دلداری بدان نشان که مرا بی نشان همی داری بدان نشان که همه شب چو ماه می تابی درون روزن دل ها برای بیداری بدان نشان که دمم داده ای از می که خویش تهی و پر کنمت دم به دم قدح واری بگرد جمع مرا چون قدح چه گردانی چو باده را به گرو برده ای نمی آری از آن میی که اگر بر کلوخ برریزی کلوخ مرده برآرد هزار طراری از آن میی که اگر باغ از او شکوفه کند ز گل گلی بستانی ز خار هم خاری چو بی تو ناله برآرم ز چنگ هجر تو من چو چنگ بی خبرم از نوا و از زاری گره گشای خداوند شمس تبریزی که چشم جادوی او زد گره به سحاری مولانا بلخی