مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حرف ه ، ی
غزل شمارهٔ ۳۰۶۶: رسید ترکم با چهرههای گل وردی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
رسید ترکم با چهره های گل وردی بگفتمش چه شد آن عهد گفت اول وردی بگفتمش که یکی نامه ای به دست صبا بدادمی عجب آورد گفت گستردی بگفتمش که چرا بی گه آمدی ای دوست بگفت سیرو یدی یلده یلدشم اردی بگفتمش ز رخ توست شهر جان روشن ز آفتاب درآموختی جوامردی بگفت طرح نهد رخ رخم دو صد خور را تو چون مرا تبع او کنی زهی سردی بقای من چو بدید و زوال خود خورشید گرفت در طلبم عادت جهان گردی سجود کردم و مستغفرانه نالیدم بدید اشک مرا در فغان و پردردی بگفت نی که به قاصد مخالفی گفتی به عشق گفت من و گفتنم درآوردی بگفتمش گل بی خار و صبح بی شامی که بندگان را با شیر و شهد پروردی ز لطف های توست آنک سرخ می گویند به عرف حیله زر را بدان همه زردی بگفت باش کم آزار و دم مزن خامش که زرد گفتی زر را به فن و آزردی مولانا بلخی