مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حرف ه ، ی
غزل شمارهٔ ۳۰۶۲: اگر تو مست شرابی چرا حشر نکنی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
اگر تو مست شرابی چرا حشر نکنی وگر شراب نداری چرا خبر نکنی وگر سه چار قدح از مسیح جان خوردی ز آسمان چهارم چرا گذر نکنی از آن کسی که تو مستی چرا جدا باشی وز آن کسی که خماری چرا حذر نکنی چو آفتاب چرا تو کلاه کژ ننهی ز نور خود چو مه نو چرا کمر نکنی چو آفتاب جمال قدیم تیغ زند چو کان لعل چرا جان و دل سپر نکنی وگر چو نای چشیدی ز لعل خوش دم او چرا چو نی تو جهان را پر از شکر نکنی وگر چو ابر تو حامل شدی از آن دریا چرا چو ابر زمین را پر از گهر نکنی ز گلشن رخ تو گلرخان همی جوشند چرا چو حیز و محنث نه ای نظر نکنی نگر به سبزقبایان باغ کآمده اند به سوی شاه قبابخش چون سفر نکنی چو خرقه و شجره داری از بهار حیات چرا سر دل خود جلوه چون شجر نکنی چو اعتبار ندارد جهان بر درویش به بزم فقر چرا عیش معتبر نکنی مولانا بلخی