مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حرف ه ، ی
غزل شمارهٔ ۳۰۵۳: ز قیل و قال تو گر خلق بو نبردندی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ز قیل و قال تو گر خلق بو نبردندی ز حسرت و ز فراقت همه بمردندی ز جان خویش اگر بوی تو نیابندی چو استخوان دل و جان را به سگ سپردندی اگر نه پرتو لطفت بر آب می تابید به جای آب همه زهر ناب خوردندی اگر نه جرعه آن می بریختی بر خاک ستارگان ز چه رو گرد خاک گردندی گر آفتاب ازل گرمیی نبخشیدی تموز و جمله نباتان او فسردندی منزهی و درآمیختن عجب صفتی است دریغ پرده اسرار درنوردندی اگر نه پرده بدی ره روان پنهانی ز انبهی همه پاهای ما فشردندی ز پرده ها اگر آن روح قدس بنمودی عقول و جان بشر را بدن شمردندی گر آن بدی که تو اندیشه کرده ای ز زحیر بتان و لاله رخان جمله زار و زردندی چو صورتی نبدی خوب جز تصور تو شراب های مروق ز درد دردندی اگر خمش کنمی راز عشق فهم شدی وگر چه خلق همه هند و ترک و کردندی مولانا بلخی