مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حرف ه ، ی
غزل شمارهٔ ۳۰۴۳: ز حد چون بگذشتی بیا بگوی که چونی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ز حد چون بگذشتی بیا بگوی که چونی ز عشق جیب دریدی در ابتدای جنونی شکست کشتی صبرم هزار بار ز موجت سری برآر ز موجی که موج قلزم خونی که خون بهینه شرابست جگر بهینه کبابست همین دوم تو فزون کن که از فزونه فزونی چو از الست تو مستم چو در فنای تو هستم چو مهر عشق شکستم چه غم خورم ز حرونی برون بسیت بجستم درون بدیدم و رستم چه میل و عشق شدستم به جست و جوی درونی دلی ز من بربودی که دل نبود و تو بودی چه آتشی و چه دودی چه جادوی چه فسونی نمای چهره زیبا تو شمس مفخر تبریز که نقش ها تو نمایی ز روح آینه گونی مولانا بلخی