مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حرف ه ، ی
غزل شمارهٔ ۳۰۳۷: به خاک پای تو ای مه هر آن شبی که بتابی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
به خاک پای تو ای مه هر آن شبی که بتابی به جای عمر عزیزی چو عمر ما نشتابی چو شب روان هوس را تو چشمی و تو چراغی مسافران فلک را تو آتشی و تو آبی در این منازل گردون در این طواف همایون گر از قضا مه ما را به اتفاق بیابی اگر چه روح جهانست و روح سوی ندارد ثواب کن سوی او رو اگر چه غرق ثوابی بگو به تست پیامی اگر چه حاضر جانی جواب ده به حق آنک بس لطیف جوابی هزار مهره ربودی هنوز اول بازیست هزار پرده دریدی هنوز زیر نقابی چه ناله هاست نهان و چه زخم هاست دلم را زهی رباب دل من به دست چون تو ربابی دلم تو را چو ربابی تنم تو را چو خرابی رباب می زن و می گرد مست گرد خرابی همه ز جام تو مستند هر یکی ز شرابی ز جام خویش نپرسی که مست از چه شرابی کجاست ساحل دریا دلا که هر دم غرقی کجاست آتش غیبی که لحظه لحظه کبابی مولانا بلخی