مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حرف ه ، ی
غزل شمارهٔ ۳۰۲۶: خیره چرا گشتهای خواجه مگر عاشقی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خیره چرا گشته ای خواجه مگر عاشقی کاسه بزن کوزه خور خواجه اگر عاشقی کاش بدانستیی بر چه در ایستاده ای کاش بدانستیی بر چه قمر عاشقی چشمه آن آفتاب خواب نبیند فلک چشمت از او روشنست تیزنظر عاشقی شیر فلک زین خطر خون شده استش جگر راست بگویم مرنج سخته جگر عاشقی ای گل تر راست گو بر چه دریدی قبا ای مه لاغرشده بر چه سحر عاشقی ای دل دریاصفت موج تو ز اندیشه هاست هر دم کف می کنی بر چه گهر عاشقی آنک از او گشت دنگ غم نخورد از خدنگ ور تو سپر بفکنی سسته سپر عاشقی جمله اجزای خاک هست چو ما عشقناک لیک تو ای روح پاک نادره تر عاشقی ای خرد ار بحریی دم مزن و دم بخور چون هنرت خامشیست بر چه هنر عاشقی مولانا بلخی