مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حرف ه ، ی
غزل شمارهٔ ۳۰۱۴: رو که به مهمان تو مینروم ای اخی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
رو که به مهمان تو می نروم ای اخی بست مرا از طعام دود دل مطبخی رزق جهان می دهد خویش نهان می کند گاه وصال او بخیل در زر و مال او سخی مال و زرش کم ستان جان بده از بهر جان مذهب سردان مگیر یخ چه کند جز یخی قسمت آن باردان مایده و نان گرم قسمت این عاشقان مملکت و فرخی قسمت قسام بین هیچ مگو و مچخ کار بتر می شود گر تو در این می چخی جنتی دل فروز دوزخیی خوش بسوز چند میان جهان مانده در برزخی سوی بتان کم نگر تا نشوی کوردل کور شود از نظر چشم سگ مسلخی زلف بتان سلسله ست جانب دوزخ کشد ظاهر او چون بهشت باطن او دوزخی لیک عنایات حق هست طبق بر طبق کو برهاند ز دام گر چه اسیر فخی جانب تبریز رو از جهت شمس دین چند در این تیرگی همچو خسان می زخی مولانا بلخی