مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حرف ه ، ی
غزل شمارهٔ ۲۹۸۵: مه طلعتی و شهره قبایی بدیدهای
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مه طلعتی و شهره قبایی بدیده ای خوبی و آتشی و بلایی بدیده ای چشمی که مستتر کند از صد هزار می چشمی لطیفتر ز صبایی بدیده ای دولت شفاست مر همه را وز هوای او دولت پیش دوان که شفایی بدیده ای سایه هماست فتنه شاهان و این هما جویای شاه تا که همایی بدیده ای ای چرخ راست گو که در این گردش آن چنان خورشیدرو و ماه لقایی بدیده ای ای دل فنا شدی تو در این عشق یا مگر در عین این فنا تو بقایی بدیده ای هر گریه خنده جوید و امروز خنده ها با چشم لابه گر که بکایی بدیده ای جان را وباست هجر تو سوزان آن لطف مهلکتر از فراق وبایی بدیده ای تو خاک آن جفا شده ای وین گزاف نیست در زیر این جفا تو وفایی بدیده ای شاهی شنیده ای چو خداوند شمس دین تبریز مثل شاه تو جایی بدیده ای مولانا بلخی