مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حرف ه ، ی
غزل شمارهٔ ۲۹۶۹: بوی کباب داری تو نیز دل کبابی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بوی کباب داری تو نیز دل کبابی در تو هر آنچ گم شد در ماش بازیابی زین سر چو زنده باشی تو سرفکنده باشی خود را چو بنده باشی ما را دگر نیابی ای خواجه ترک ره کن ما را حدیث شه کن بگشا دهان و اه کن گر مست آن شرابی دوشم نگار دلبر می داد جام از زر گفتا بکش تو دیگر گر مست نیم خوابی گفتم که برنخیزم گفتا که برستیزم هم بر سرت بریزم گر مستی و خرابی چون ریخت بر من آن را دیدم فنا جهان را عالم چو بحر جوشان من گشته مرغ آبی ای خواجه خشم بنشان سر را دگر مپیچان ما را چه جرم باشد گر ز آنک درنیابی سر اله گفتم در قعر چاه گفتم مه را سیاه گفتم چون محرم نقابی ای خواجه صدر عالی تا تو در این حوالی گه بسته سؤالی گه خسته جوابی ای شمس حق تبریز بستم دهان ازیرا هر دیده برنتابد نورت چو آفتابی مولانا بلخی