مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حرف ه ، ی
غزل شمارهٔ ۲۹۶۸: ای چنگیان غیبی از راه خوش نوایی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای چنگیان غیبی از راه خوش نوایی تشنه دلان خود را کردید بس سقایی جان تشنه ابد شد وین تشنگی ز حد شد یا ضربت جدایی یا شربت عطایی ای زهره مزین زین هر دو یک نوا زن یا پرده رهاوی یا پرده رهایی گر چنگ کژ نوازی در چنگ غم گدازی خوش زن نوا اگر نی مردی ز بی نوایی بی زخمه هیچ چنگی آب و نوا ندارد می کش تو زخمه زخمه گر چنگ بوالوفایی گر بگسلند تارت گیرند بر کنارت پیوند نو دهندت چندین دژم چرایی تو خود عزیز یاری پیوسته در کناری در بزم شهریاری بیرون ز جان و جایی خامش که سخت مستم بربند هر دو دستم ور نه قدح شکستم گر لحظه ای بپایی من پیر منبلانم بر خویش زخم رانم من مصلحت ندانم با ما تو برنیایی هم پاره پاره باشم هم خصم چاره باشم هم سنگ خاره باشم در صبر و بی نوایی از بس که تند و عاقم در دوزخ فراقم دوزخ ز احتراقم گیرد گریزپایی چون دید شور ما را عطار آشکارا بشکست طبل ها را در بزم کبریایی تبریز چون برفتم با شمس دین بگفتم بی حرف صد مقالت در وحدت خدایی مولانا بلخی