مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حرف ه ، ی
غزل شمارهٔ ۲۹۵۸: مطرب چو زخمهها را بر تار میکشانی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مطرب چو زخمه ها را بر تار می کشانی این کاهلان ره را در کار می کشانی ای عشق چون درآیی در عالم جدایی این بازماندگان را تا یار می کشانی کوری رهزنان را ایمن کنی جهان را دزدان شهر دل را بر دار می کشانی مکار را ببینی کورش کنی به مکری چون یار را ببینی در غار می کشانی بر تازیان چابک بندی تو زین زرین پالانیان بد را در بار می کشانی سوداییان ما را هر لحظه می نوازی بازاریان ما را بس زار می کشانی عشاق خارکش را گلزار می نمایی خودکام گل طرب را در خار می کشانی آن کو در آتش آید راهش دهی به آبی و آن کو دود به آبی در نار می کشانی موسی خاک رو را ره می دهی به عزت فرعون بوش جو را در عار می کشانی این نعل بازگونه بی چون و بی چگونه موسی عصاطلب را در مار می کشانی مولانا بلخی