مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حرف ه ، ی
غزل شمارهٔ ۲۹۵۷: اندر شکست جان شد پیدا لطیف جانی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
اندر شکست جان شد پیدا لطیف جانی چون این جهان فروشد وا شد دگر جهانی بازار زرگران بین کز نقد زر چه پر شد گر چه ز زخم تیشه درهم شکست کانی تا تو خمش نکردی اندیشه گرد نامد وا شد دهان دل چون بربسته شد دهانی چندین هزار خانه کی گشت از زمانه تا در دل مهندس نقشش نشد نهانی سری است زان نهانتر صد نقش از آن مصور در خاطر مهندس و اندر دل فلانی چون دل صفا پذیرد آن سر جهان بگیرد وآنگه کسی نمیرد در دور لامکانی تبریز شمس دین را از لطف لابه ای کن کز باغ بی زمانی در ما نگر زمانی مولانا بلخی