مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حرف ه ، ی
غزل شمارهٔ ۲۹۲۲: هم تو شمعی هم تو شاهد هم تو می
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هم تو شمعی هم تو شاهد هم تو می هم بهاری در میان ماه دی هر طرف از عشق تو پر سوخته آفتاب و صد هزاران همچو دی چون همیشه آتشت در نی فتد رفت شکر زین هوس در جان نی سر بریدی صد هزاران را به عشق زهره نی جان را که گوید های و هی عاشقان سازیده اند از چشم بد خانه ها زیر زمین چون شهر ری نیست از دانش بتر اشکنجه ای وای آنک ماند اندر نیک و بی آن زنان مصر اندر بیخودی زخم ها خورده نکرده وای وی در شب معراج شاه از بیخودی صد هزاران ساله ره را کرده طی برشکن از باده های بیخودان تخته بندی ز استخوان و عرق و پی شمس تبریزی تو ما را محو کن ز آنک تو چون آفتابی ما چو فی مولانا بلخی