مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حرف ه ، ی
غزل شمارهٔ ۲۸۸۴: به شکرخنده بتا نرخ شکر میشکنی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
به شکرخنده بتا نرخ شکر می شکنی چه زند پیش عقیق تو عقیق یمنی گلرخا سوی گلستان دو سه هفته بمرو تا ز شرم تو نریزد گل سرخ چمنی گل چه باشد که اگر جانب گردون نگری سرنگون زهره و مه را ز فلک درفکنی حق تو را از جهت فتنه و شور آورده ست فتنه و شور و قیامت نکنی پس چه کنی روی چون آتش از آن داد که دل ها سوزی شکن زلف بدان داد که دل ها شکنی دل ما بتکده ها نقش تو در وی شمنی هر بتی رو به شمن کرده که تو آن منی برمکن تو دل خود از من ازیرا به جفا گر که قاف شود دل تو ز بیخش بکنی در تک چاه زنخدان تو نادر آبی است که به هر چه که درافتم بنماید رسنی در غمت بوالحسنان مذهب و دین گم کردند زان سبب که حسن اندر حسن اندر حسنی زیرکان را رخ تو مست از آن می دارد تا در این بزم ندانند که تو در چه فنی کافری ای دل اگر در جز او دل بندی کافری ای تن اگر بر جز این عشق تنی بی وی ار بر فلکی تو به خدا در گوری هر چه پوشی به جز از خلعت او در کفنی شمس تبریز که در روح وطن ساخته ای جان جان هاست وطن چونک تو جان را وطنی مولانا بلخی