مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حرف ه ، ی
غزل شمارهٔ ۲۸۸۱: گر تو ما را به جفای صنمان ترسانی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گر تو ما را به جفای صنمان ترسانی شکم گرسنگان را تو به نان ترسانی و به دشنام بتم آیی و تهدید دهی مردگان را بنشانی و به جان ترسانی ور به مجنون سقطی از لب لیلی آری همچو مخمورکش از رطل گران ترسانی من که چون دیگ بر آتش ز تبش خشک لبم گوش آنم کم از آن چرب زبان ترسانی گرگ هجران پی من کرد و مرا ننگ آورد گرگ ترسد نه من ار تو به شبان ترسانی باده ای گر تو ز تلخی ویم بیم دهی ساده ای گر مگسان را تو بخوان ترسانی پاکبازند و مقامر که در این جا جمعند نیست تاجر که تو او را به زیان ترسانی چون خیالات لطیفند نه خونند و نه گوشت که تو تیری بزنی یا به کمان ترسانی مولانا بلخی