مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حرف ه ، ی
غزل شمارهٔ ۲۸۷۱: به دغل کی بگزیند دل یارم یاری
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
به دغل کی بگزیند دل یارم یاری کی فریبد شه طرار مرا طراری کی میان من و آن یار بگنجد مویی کی در آن گلشن و گلزار بخسپد ماری عنکبوتی بتند پرده اغیار شود همچو صدیق و محمد من و او در غاری گل صدبرگ ز رشک رخ او جامه درید حال گل چونک چنین است چه باشد خاری هم بگویم دو سه بیتی که ندانی سر و پاش لیک بهر دل من ریش بجنبان کآری بس طبیب است که هشیار کند مجنون را وین طبیبم نهلد در دو جهان هشیاری آفتاب رخ او را حشم تیغ زنیم که نخواهیم به جز دیدن او ادراری ما چو خورشیدپرستیم بر این بام رویم تا نپوشد رخ خورشید ز ما دیواری کیست خورشید بگو شمس حق تبریزی که نگنجد صفتش در صحف گفتاری مولانا بلخی