مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حرف ه ، ی
غزل شمارهٔ ۲۸۶۹: هست اندر غم تو دلشده دانشمندی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هست اندر غم تو دلشده دانشمندی همچو نقره ست در آتشکده دانشمندی بر امید کرم و رحمت بخشایش تو از ره دور به سر آمده دانشمندی هست ز اوباش خیالات تو اندر ره عشق خسته و شیفته و ره زده دانشمندی چه زیان دارد خوبی تو را دوست اگر قوت یابد ز چنین مایده دانشمندی با چنین جام جنونی که تو گردان کردی کی بماند به سر قاعده دانشمندی کی روا دارد انصاف و جوانمردی تو که به غم کشته شود بیهده دانشمندی کی روا دارد خورشید حق گرمی بخش که فسرده شود از مجمده دانشمندی جانب مدرسه عشق کشیدش لطفت تا ز درس تو برد فایده دانشمندی نحس تربیع عناصر بگرفتش رحمی تا منور شود از منقده دانشمندی بس سخن دارد وز بیم ملال دل تو لب ببسته ست در این معبده دانشمندی مولانا بلخی