مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حرف ه ، ی
غزل شمارهٔ ۲۸۵۴: برسید لک لک جان که بهار شد کجایی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
برسید لک لک جان که بهار شد کجایی بشکفت جمله عالم گل و برگ جان فزایی رخ یوسفان ببینی که ز چاه سر برآرد همه گلرخان ببینی که کنند خودنمایی ثمرات دل شکسته به درون خاک بسته بگشاده دیده دیده ز بلای دی رهایی خضر و سمن چو رندان بشکسته اند زندان گل و لاله شاد و خندان ز سعادت عطایی همه مریمان کامل همه بکر و گشته حامل بنموده عارفان دل به جناب کبریایی چو شکوفه کرد به بستان ز ره دهن چو مستان تو نصیب خویش بستان ز زمانه گر ز مایی به مثال گربه هر یک به دهان گرفته کودک سوی مادران گلشن به نظاره چون نیایی بنگر به مرغ خوش پر چو خطیب فوق منبر به ثنا و حمد داور بگرفته خوش نوایی مولانا بلخی