مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حرف ه ، ی
غزل شمارهٔ ۲۸۵۳: تو ز عشق خود نپرسی که چه خوب و دلربایی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تو ز عشق خود نپرسی که چه خوب و دلربایی دو جهان به هم برآید چو جمال خود نمایی تو شراب و ما سبویی تو چو آب و ما چو جویی نه مکان تو را نه سویی و همه به سوی مایی به تو دل چگونه پوید نظرم چگونه جوید که سخن چگونه پرسد ز دهان که تو کجایی تو به گوش دل چه گفتی که به خنده اش شکفتی به دهان نی چه دادی که گرفت قندخایی تو به می چه جوش دادی به عسل چه نوش دادی به خرد چه هوش دادی که کند بلندرایی ز تو خاک ها منقش دل خاکیان مشوش ز تو ناخوشی شده خوش که خوشی و خوش فزایی طرب از تو باطرب شد عجب از تو بوالعجب شد کرم از تو نوش لب شد که کریم و پرعطایی دل خسته را تو جویی ز حوادثش تو شویی سخنی به درد گویی که همو کند دوایی ز تو است ابر گریان ز تو است برق خندان ز تو خود هزار چندان که تو معدن وفایی مولانا بلخی