مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حرف ه ، ی
غزل شمارهٔ ۲۸۴۸: سحر است خیز ساقی بکن آنچ خوی داری
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
سحر است خیز ساقی بکن آنچ خوی داری سر خنب برگشای و برسان شراب ناری چه شود اگر ز عیسی دو سه مرده زنده گردد خوش و شیرگیر گردد ز کفت دو سه خماری قدح چو آفتابت چو به دور اندرآید برهد جهان تیره ز شب و ز شب شماری ز شراب چون عقیقت شکفد گل حقیقت که حیات مرغ زاری و بهار مرغزاری بدهیم جان شیرین به شراب خسروانی چو سر خمار ما را به کف کرم بخاری که ز فکرت دقیقه خللی است در شقیقه تو روان کن آب درمان بگشا ره مجاری همه آتشی تو مطلق بر ما شد این محقق که هزار دیگ سر را به تفی به جوش آری همه مطربان خروشان همه از تو گشته جوشان همه رخت خود فروشان خوششان همی فشاری مولانا بلخی