مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حرف ه ، ی
غزل شمارهٔ ۲۸۲۲: تو فقیری تو فقیری تو فقیر ابن فقیری
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تو فقیری تو فقیری تو فقیر ابن فقیری تو کبیری تو کبیری تو کبیر ابن کبیری تو اصولی تو اصولی تو اصول ابن اصولی تو خبیری تو خبیری تو خبیر ابن خبیری تو لطیفی تو لطیفی تو لطیف ابن لطیفی تو جهانی دو جهان را به یکی کاه نگیری هله ای روح مصور هله ای بخت مکرر نه ز خاکی نه ز آبی نه از این چرخ اثیری تو از آن شهر نهانی که بدان شهر کشانی نشوی غره به چیزی نه ز کس عذر پذیری همگی آب حیاتی همگی قند و نباتی همگی شکر و نجاتی نه خماری نه خمیری به یکی کرم منکس بدهی دیبه و اطلس نکند بر تو زیان کس که شکوری و شکیری به عدم درنگریدم عدد ذره بدیدم به پر عشق تو پران برهیده ز زحیری اگرت بیند آتش همگی آب شود خوش اگرت بیند منکر برهد او ز نکیری مولانا بلخی