مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حرف ه ، ی
غزل شمارهٔ ۲۷۲۳: دیدی که چه کرد یار ما دیدی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دیدی که چه کرد یار ما دیدی منصوبه یار باوفا دیدی زین نوع که مات کرد دل ها را آن چشمه زندگی کجا دیدی در صورت مات برد می بخشد مقلوب گری چو او که را دیدی ای بسته بند عشق حقستت کز عشق هزار دلگشا دیدی بستان باغی اگر گلی دادی برخور ز وفا اگر جفا دیدی از بستانش سر خر است این تن زان بحر گهر تو کهربا دیدی از فرعونی چو احولی دادت آن بود عصا و اژدها دیدی امروز چو موسیت مداوا کرد صد برگ فشان از آن عصا دیدی صیاد جهان فشاند شه دانه آن را تو ز سادگی عطا دیدی چون مرغ سلیم سوی او رفتی دام و دغل و فن و دغا دیدی بازت بخرید لطف نجینا تا لطف و عنایت خدا دیدی در طالع مه چو مشتری گشتی ز الله عطای اشتری دیدی چندان کرث که در عدد ناید این بستگی و گشاد را دیدی تا آخر کار آن ولی نعمت چشمت بگشاد توتیا دیدی از چشمه سلسبیل می خوردی عشرت گه خاص اولیا دیدی چون دعوت اشربوا پری دادت جولانگه عرصه هوا دیدی وآنگه ز هوا به سوی هو رفتی بر قاف پریدن هما دیدی پرواز همای کبریایی را از کیف و چگونگی جدا دیدی باقیش مجیب هر دعا گوید کز وی تو اجابت دعا دیدی مولانا بلخی