مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حرف ه ، ی
غزل شمارهٔ ۲۶۶۶: به تن این جا به باطن در چه کاری
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
به تن این جا به باطن در چه کاری شکاری می کنی یا تو شکاری کز او در آینه ساعت به ساعت همی تابد عجب نقش و نگاری مثال باز سلطان است هر نقش شکار است او و می جوید شکاری چه ساکن می نماید صورت تو درون پرده تو بس بی قراری لباست بر لب جوی و تو غرقه از این غرقه عجب سر چون برآری حریفت حاضر است آن جا که هستی ولیکن گر بگوید شرم داری به هر شیوه که گردد شاخ رقصان نباشد غایب از باد بهاری مجه تو سو به سو ای شاخ از این باد نمی دانی کز این با دست یاری به صد دستان به کار توست این باد تو را خود نیست خوی حق گزاری از او یابی به آخر هر مرادی همو مستی دهد هم هوشیاری بپرس او کیست شمس الدین تبریز بجز در عشق او تا سر نخاری مولانا بلخی