مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حرف ه ، ی
غزل شمارهٔ ۲۶۶۲: دلا رو رو همان خون شو که بودی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دلا رو رو همان خون شو که بودی بدان صحرا و هامون شو که بودی در این خاکستر هستی چو غلطی در آتشدان و کانون شو که بودی در این چون شد چگونه چند مانی بدان تصریف بی چون شو که بودی نه گاوی که کشی بیگار گردون بر آن بالای گردون شو که بودی در این کاهش چو بیماران دقی به عمر روزافزون شو که بودی زبون طب افلاطون چه باشی فلاطون فلاطون شو که بودی ایم هو کی اسیرانه چه باشی همان سلطان و بارون شو که بودی اگر رویین تنی جسم آفت توست همان جان فریدون شو که بودی همان اقبال و دولت بین که دیدی همان بخت همایون شو که بودی رها کن نظم کردن درها را به دریا در مکنون شو که بودی مولانا بلخی