مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حرف ه ، ی
غزل شمارهٔ ۲۶۴۷: دلا چون واقف اسرار گشتی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دلا چون واقف اسرار گشتی ز جمله کارها بی کار گشتی همان سودایی و دیوانه می باش چرا عاقل شدی هشیار گشتی تفکر از برای برد باشد تو سرتاسر همه ایثار گشتی همان ترتیب مجنون را نگه دار که از ترتیب ها بیزار گشتی چو تو مستور و عاقل خواستی شد چرا سرمست در بازار گشتی نشستن گوشه ای سودت ندارد چو با رندان این ره یار گشتی به صحرا رو بدان صحرا که بودی در این ویرانه ها بسیار گشتی خراباتی است در همسایه تو که از بوهای می خمار گشتی بگیر این بو و می رو تا خرابات که همچون بو سبک رفتار گشتی به کوه قاف رو مانند سیمرغ چه یار جغد و بوتیمار گشتی برو در بیشه معنی چو شیران چه یار روبه و کفتار گشتی مرو بر بوی پیراهان یوسف که چون یعقوب ماتم دار گشتی مولانا بلخی