مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حرف ه ، ی
غزل شمارهٔ ۲۶۴۶: چه باشد گر چو عقل و جان نخسبی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چه باشد گر چو عقل و جان نخسبی برآری کار محتاجان نخسبی تو نور خاطر این شب روانی برای خاطر ایشان نخسبی شبی بر گرد محبوسان گردون بگردی ای مه تابان نخسبی جهان کشتی و تو نوح زمانی نگاهش داری از طوفان نخسبی شب قدری که دادی وعده آن روز دراندیشی از آن پیمان نخسبی مخسب ای جان که خفتن آن ندارد چه باشد چون تو داری آن نخسبی تویی شه پیل و پیش آهنگ پیلان چو کردی یاد هندستان نخسبی تو نپسندی ز داد و رحمت خویش که بستان را کنی زندان نخسبی اگر خسبی نخسبد جز که چشمت تویی آن نور جاویدان نخسبی خمش کردم نگویم تا تو گویی سخن گویان سخن گویان نخسبی چو روی شمس تبریزی بدیدی سزد کز عشق آن سلطان نخسبی مولانا بلخی