مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حرف ه ، ی
غزل شمارهٔ ۲۶۲۱: از هر چه ترنجیدی با دل تو بگو حالی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
از هر چه ترنجیدی با دل تو بگو حالی کای دل تو نمی گفتی کز خویش شدم خالی این رنج چو در وا شد دعوی تو رسوا شد زشتی تو پیدا شد بگذار تو نکالی در صورت رنج خود نظاره بکن ای بد کی باشد با این خود آن مرتبه عالی بنگر که چه زشتی تو بس دیوسرشتی تو این است که کشتی تو پس از کی همی نالی گر رنج بشد مشکل نومید مشو ای دل کز غیب شود حاصل اندر عوض ابدالی از ذوق چو عوری تو هر لحظه بشوری تو کای کعبه چه دوری تو از حیزک خلخالی در بادیه مردان را کاری است نه سردان را کاین بادیه فردان را بزدود ز ارذالی در خدمت مخدومی شمس الحق تبریزی بشتاب که از فضلش در منزل اجلالی مولانا بلخی