مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حرف ه ، ی
غزل شمارهٔ ۲۶۱۳: ای شادی آن روزی کز راه تو بازآیی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای شادی آن روزی کز راه تو بازآیی در روزن جان تابی چون ماه ز بالایی زان ماه پرافزایش آن فارغ از آرایش این فرش زمینی را چون عرش بیارایی بس عاقل پابسته کز خویش شود رسته بس جان که ز سر گیرد قانون شکرخایی زین منزل شش گوشه بی مرکب و بی توشه بس قافله ره یابد در عالم بی جایی روشن کن جان من تا گوید جان با تن کامروز مرا بنگر ای خواجه فردایی تو آبی و من جویم جز وصل تو کی جویم رونق نبود جو را چون آب بنگشایی ای شاد تو از پیشی یعنی ز همه بیشی والله که چو با خویشی از خویش نیاسایی در جستن دل بودم بر راه خودش دیدم افتاده در این سودا چون مردم صفرایی شمس الحق تبریزی پالود مرا هجرت جز عشق نبینی گر صد بار بپالایی مولانا بلخی